محل تبلیغات شما

فکر میکردم از سه سال پیش تا حالا شجاع تر شده باشم و بتونم شب ها تنها راحت بخوابم اما تا همین لحظه ای ک دارم تایپ میکنم با وجود چراغ های روشن هنوز نتونستم با این حس ترس مسخره کنار بیام و خواب رو به دام این چشمهای هراسون بندازم .

 

+ واقعا برای خودم احساس تاسف میکنم. 

چرا منو درک نمیکنن ؟؟

روزمره نویسی یک عدد آدم

ای کاش من خواهرِ پسرِ شجاع می بودم

میکنم ,شجاع ,  ,ای ,خواب ,رو ,رو به ,خواب رو ,و خواب ,به دام ,دام این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هری پاتر و فن فیکشن(رمان)